هستی و زمان

سلام خوش آمدید

آن حرامزاده ها

چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۴۰۳، ۰۴:۴۲ ب.ظ

به راحتی دروغ می گویند

به راحتی خائنانه از پشت خنجر می زنند 

به راحتی قلبت را که به آنها سپرده بودی می شکنند 

به راحتی با نیش خندی پایشان را بر روی سینه ات فشرده و از روی تو رد می شوند

به راحتی سنگسارت می کنند و حق را به خود می دهند

به راحتی عین خیالشان هم نیستی

به راحتی دلشان می آید

تنها به جرم اینکه وقتی به آنها نگاه کردی چشمانت برقی زد و لبانت خنده را در آغوش کشید.

تنها به جرم اینکه بعد از اولین دیدار با آنها تا طلوع خورشید چشمانت از فرط هیجان گرم نشد.

تنها به جرم اینکه عشقت را ، مهرت را ،جانت را، قلبت را و وجودت را  تقدیمشان کردی.

امان از این موجودات دوپا که بعد از تمام گزند هایی که زدند و رفتند باز هم نادمانه به پشت سر خود می نگرند،گویی دلشان برای رنج دادن تنگ می شود.

اما آه عزیزانم، وقتی  پشت سرتان را می نگرید دیگر کسی زخم خورده و گریان و بی پناه پشت شما نایستاده.

او هم خودش را ناجی شده .

اوهم رفتن را یاد گرفته.

《اوهم پرواز را به خاطر سپرده

چرا که دانسته پرنده مردنیست...》

 

 

میم.سین

  • مبینا سلطانی

نظرات (۱)

  • سایه های بیداری
  • رند شیراز گفت : 

    درویش مکن ناله ز شمشیر احبا 

    کاین طایفه از کشته ستانند غرامت

     

    فکر کنم « گنجور » سر کوچه منتظر شماست . 

    خودم دیدم که اونجا وایستاده 

    سر 18 غربی 

    کاج نرو 

    همونجا وایستا 

    خودش میاد دنبالت 

    پاسخ:
    از حس شوخ طبعی شما متشکرم😂
    رند شیراز هم که چه خوش و به جا نواخته

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی