پشت هیچستان
يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۲:۰۹ ق.ظ
او خیلی وقت است که نیست
اما هنوز هست
در هیچ کجای زندگی ام نیست
نه دیگر در قلبم
نه در لحظاتم
نه ذهنم
در هیچ کجا نیست
اما هست
در پشت هیچستان لحظات حیاتم
جاییست که او ایستاده
به من نگاه نمی کند
ولی من
هر چند صباحی یک بار
بر می گردم و به سمت هیچستان نگاهی می اندازم
او آنجاست
وقتی به او می نگرم
استوار تر در این باور خواهم شد که
هنوز هم فقط او می تواند کوزه سفالی تنهایی ام را به خاک مبدل سازد
اما او دیگر نیست
زمان زیادیست که دیگر نیست...
میم.سین
- ۰۴/۰۲/۱۵